اولین اردوی هانای نازم
هانای مامان تو کی اینقدر بزرگ شدی که تنهایی بری اردو نفس من و بابا تا رفتی و اوندی من و بابا دل تو دلمون نبود اما باید از یکجایی شروع میشد اردو رفتنت اول بابا راصی نبود و گفت خطر داره اما وقتی اصرار شما رو دید و رییس مهد پیچک خانوم اسلامی و خانم رنجبر هم خیالمون رو راحت کردن.رصایت نامه رو امصا کرد و ... ۲۵ اردیبهشت ۹۸ شد اولین اردوی هانا طلا .که مقصد هم سرزمین عجایب پاساز تیراژه بود ️ ️ ساعت ۹.۵ که قرار بود راه بیفتین دل تو دلمون نبود.من و خاله الهام رخشی اومدیم یواشکی از پشت شمشادا نگاه کردیم و رفتنتون رو نظاره گر بودیم طی مدت بودنت هم تو اردو چند بار زنگ زدم مهد و امار گرفتم خلاصه بخیر و خوشی ساعت ۱ شد و برگشتی و دل...